نويسنده وب
- الف
- امیر تتلو
- امیر تاجیک
- امیرسینکی
- امیر شعبانی & حسین اصلاحی
- امیر شفیعی
- امیر شمسایی
- امیر یگانه
- امیر یوسف
- ابوالفضل اسماعیلی
- ابی
- احسان
- احسان الدین معین
- احسان آریا
- احسان تهرانچی
- احسان حق شناس
- احسان خلقی
- احسان خواجه امیری
- احسان رادسل
- احسان شریعت
- احسان شماعی زاده
- احسان غیبی
- احسان فرامرزی
- احسان کاراموز اس پی
- احسان وجدانی
- احمد آزاد
- احمد پارسا
- احمد پژمان
- احمد حضرتی
- احمد رضا فریدونی
- احمد رضایی
- احمد سعیدی
- احمد شاملو
- احمد شکوری
- احمد صفایی
- احمد قیامتی
- احمد ماهیان
- احمد معینی
- احمدرضا نبی زاده
- اردشیر کامکار
- اردلان طعمه
- اردلان نوبخت
- اردوان کامکار
- ارسلان
- ارسلان محمودی
- ارمیا طهماسبی
- اسپندارمزد
- استیری
- اسحاق احمدی
- اسماعیل سرمدی
- اسماعیل محمدی
- اسی
- اسی احمدی
- اشراق
- اشکان
- اشکان آروند
- اشکان چنگیزی
- اشکان شاملو
- اشکان کوشان
- اشکان يوسفي
- اشکنام وفايي
- اشکين 0098
- افسانه
- افسانه رسايي
- افشين
- افشين اسدي
- افشين آذرهوش
- افشين آذري
- افشين بوستان
- افشين پديده
- افشين تيموري
- افشين زرخواه
- افشين سپهر
- افشين شکري
- افشين فرهادي
- افشين مقدم
- اميد شهيار
- اميد صادقي
- امير اسيد
- امير حسين اويسي
- امير رضايا(رضايا)
- امير فرجام
- اندي
- ايوان & بنجامين
- ايرج (حسن خواجه اميري)
- ايرج بسطامي
- ايرج مهديان
- آرش
- آرمين نصرتي
- آرمين2AFM
- امین رستمی
- امیرمسعود
- امیر وکیلی
- امیر آمین
- امیر علی
- آرش پناهی
- آرما
- آرش ای پی
- امیر شهیار
- احمد سعیدی
- احسان نیک آیین
- آوش
- ب
- باران
- برديا
- بروباکس
- بلکتس
- بهرام
- بنیامین
- باراد
- بهزاد پکس
- بنیامین ولی نژاد
- بهروز نظریان
- پ
- پويا
- پويا بياتي
- پارسا چیلیک
- پژمان شاملی
- پازل باند
- پژمان جمشیدی
- ت
- تهي
- تي ام بکس
- تيک تاک
- ث
- ج
- جاستينا
- جمشيد
- جواد رضایی
- چ
- ح
- حبيب
- حميد يگانه
- حسام الدین موسوی
- حمید حامی
- حامد زمانی
- خ
- گروه خاک
- د
- داريوش
- ذ
- ر
- رضا صادقی
- رحیم جبرئیلی
- رضایا
- روزبه نعمت الهی
- ز
- ژ
- س
- ساسي مانکن
- سام اسدي
- سامان جليلي
- سامي بيگي
- ستار
- سعيد پانتر
- ساسی مانکن
- سوگند
- سعیدآسایش
- سعید آسایش
- سعید ایمانی
- سهیل جامی
- سهراب پاکزاد
- ش
- شادمهر عقيلي
- شهرام وفا
- شاهینs2
- شهرزاد
- شکیلا
- شهرام شکوهی
- ص
- ض
- ط
- ظ
- ع
- علي پيشتاز
- علي عبدالمالکي
- عليشمس
- علیرضا روزگار
- علی کشاورز
- علی جوکار
- علیرضا جولایی زاده گان
- علی لهراسبی
- عماد طالب زاده
- علیرضا قرایی
- غ
- ف
- ق
- قمیشی
- ک
- کاميار
- کامران & هومن
- کامبیز فتاحی
- کامران مولایی
- گ
- گوگوش
- ل
- ليلا فروهر
- م
- مازيار فلاحي
- متين معارفي (متين 2 حنجره)
- محسن چاوشي
- محسن يگانه
- محمد اصفهاني
- محمد بيباک
- مرتضي پاشايي
- مصطفي فتاحي
- معين
- منصور
- مهدي احمدوند
- محمد علیزاده
- میلادباران
- مسعود فتحی
- مجید فرهبد
- مجید یحیایی
- محمدرضا گلزار
- مجیدخراطها
- مجتبی رحیمی
- مسعود معما
- مهران فرزانه
- مسیح
- مسیح اسکای
- مهران آتش
- مازیار عصری
- مهدی مقدم
- محسن یاحقی
- مهدی مدرس
- مصطفی نوروزی
- محسن ابراهیم زاده
- مهدی یغمایی
- ن
- نیما مظفری
- ندیم
- نیما کریمی
- و
- ولي
- ه
- هنگامه
- ی
- ياس
- مسعود معما
- یاسر رشادی
- -------------فیلم سینمایی خارجی-------------
- اکشن
- ماجراجویی
- تخیلی
- ترسناک
- جنایی
- درام
- خانوادگی
- رازآلود
- علمی
- فانتزی
- عاشقانه
- کمدی
- اسرارآمیز
- هیجانی
- انیمیشین
- -------------فیلم سینمایی ایرانی-------------
- اجتماعی
- طنز
- کمدی
- فانتزی
- ترسناک
- انیمیشین
- -------------کدآهنگ پیشواز-------------
- همراه اول
- ایرانسل
تبلیغات متنی
امکانات وب
نویسنده : امیررضاآزادگان
ای کاش...(متن عاشقانه)

و با این ای کاش گفتن ها و افسوس خوردنها ، زندگی تو را دوباره به من نمیدهد!
هر چه بود گذشت و نگذشت هر چه در دلم نشست!
گرچه میگویند او که رفته است فراموش میشود ، اما عشق تو در دلم هیچگاه خاموش نمیشود.
ساده میتوان گذشت از هر اتفاق یا حادثه ای ، اما از تو به سادگی نمیتوان گذشت !
گرچه شکستی دلم را و بی وفایی هایت را در دلم گذاشتی و رفتی ، اما آنگاه که دلم بهانه ی داشتن تو را میگیرد ، نمیتوانم به دلم بفهمانم که تو به دردش نمیخوری!
نمیتوانم دلم را راضی کنم به اینکه تو دیگر در کنارم نیستی!
سخت میتوان گذشت از عشقی که روز و شبم بوده، لحظه به لحظه خاطره های زندگی ام بوده
سخت میتوان گذشت از آن نگاه های لحظه دیدار ، از روز اول و آخرین دیدار….
سخت میتوان فراموش کرد خاطره های شیرین را ، در کنار هم بودن و آن بوسه های آتشین را!
و حالا به جایی رسیده ام که گاهی حتی فکر کردن به کسی دیگر محال است ، اینکه دل ببندم به دلی دیگر یک خواب است ، برای من بوسه از لبی دیگر حرام است!
ای کاش …..
و با این ای کاش گفتن ها و افسوس خوردنها ، تو برای من ماندنی نمیشوی !
خودم را به کدام راه بزنم که بی خیالی همه غم ها در دلم را بپوشاند ، اما بی خیال شدن از همه چیز ممکن است جز تو!
بی خیال تو نمیشوم و بی خیال خودم میشوم ، فکر میکنم کسی دیگرم و یک تنهای بی نشان میشوم !
ای کاش ….
و گاهی میرسد که زبانم بند می آید از گفتن حرفها ، و حتی یک کلام!
و میگویم ای کاش روزی نمی آمد که بخواهم در وصف تو بگویم( ای کاش ….)
نویسنده : امیررضاآزادگان
همین بودیم نگفتیم چرا؟؟..................!!!!!!!!!!!!

ما همین بوده و هستیم و نگفتیم چرا؟
ضربه خوردیم وشکستیم و نگفتیم چرا؟!
ما دهان از گله بستیم و نگفتیم چرا؟!
جای "بنشین" و "بفرما", "بتمرگی" گفتند..!
ما شنیدیم و نشستیم و نگفتیم چرا؟
"تو" نگفتیم و "شمایی" نشنیدیم و هنوز
ساده مثل کف دستیم و نگفتیم چرا؟!
دل سپردیم به آن "دال" سر دشمن و دوست
دشمن و دوست پرستیم و نگفتیم چرا؟!
چه "چراها" که شنیدیم و ندانیم چرا
ما همین بوده و هستیم و نگفتیم چرا؟
نویسنده : امیررضاآزادگان
بی تو . . .

دلتنگ کسی باشی که شریک درد هایت است ...
شریک شادی هایت ...
اما دست تقدیر تو را اینجا و او را آنجا نشانده است ...
سخت است همه جا ، هر لحظه چشم انتظارش باشی ...
او میخواهد ، تو میخواهی اما تقدیر نمیخواهد ...
دلم را به بهار میسپارم تا حال و هوایش را تازه کند !
آرامش کند !
امید را در دلم لبریز سازد !
میدانم که می تواند !

نویسنده : امیررضاآزادگان
جملات کوتاه عاشفانه ۹۲

بازوهایم وطنیست که در آن جز تو هیچکس خانه ای نخواهد داشت …
.
.
.
هیچ چیز تو دنیا ارزشمندتر از این نیست که بدونی کسی حتی بیشتر از جونش دوستت داره !
.
.
عشق یعنی شب موقع خواب تا چشماتو میبندی صورتشو با تمام جزئیات ببینی و بعد آروم لبخند بزنی …
.
.
دختر : بیا دوری کنیم از هم …
پسر : نمیتونم …
دختر : چرا آخه ؟؟؟
پسر : دلم تنگ میشه بیش از حد ، دلم تنگ میشه بیش از حد !
.
.
حلقه ی دستانمان را دوست دارم وقتی دستت توی دست من است و دل توی دلم نیست …
تمام خستگی هایت را یکجا میخرم …
تو فقط قول بده صدای خنده هایت را به کسی نفروشی !
.
.
مرا خیال تو بیخیال عالم کرد !
.
.
می نویسم از تو ای زیبای من
می سرایم از تو ای رویای من
ای نگاهت سبزتر از سبزه زار
می نویسم بی قرارم بی قرار
.
.
هروقت دلت گرفت لبخند بزن به یاد کسی که برای لبخندت بارها دلش گرفت !
.
.
ارزشمندترین مکان هایی که میتوان در دنیا حضور داشت :
در فکر کسی
در قلب کسی
و در دعای کسی …
.
.
برای مردن لازم نیست عزرائیل بیاید ؛ همین که تو نیایی کافیست …
برای تو که مهم باشم ، مهم نیست برای دیگران مهم باشم یا نباشم !
.
.
آواره ام میان من و تو ؛ به امید روزی که ما شویم !
.
.
هیچوقت آﺭﺯﻭﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻧﮑﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﯽ ﺧﻮﺩﺕ !
.
.
می دانی که هنوز “دوستت دارم” عاشقانه ترین هدیه ای است که برای تو دارم !
.
.
نفس شاید دلیلی باشد برای زندگی اما بی شک “تو” بهانه ی آنی …
او تنها ضمیر غایبی است که مدام در من حاضر است …
.
.
تمام پیاده رو های جهان اگر گذر نامه بخواهند ، چشمان تو را نشانشان می دهم !
.
.
قلب تو قلب منه
دوری تو درد منه
خوشی من بودن تو
نبودنت مرگ منه
.
.
دوست داشتن یعنی تنهایت میگذارم همانگونه که خواستی اما جایت در زندگیم همیشه خالیست !
صحبت از “دیروز و امروز و فردا” نیست ، صحبت از توست و تو یعنی “همیشه”
.
.
یادت که می افتم ، از شوق دهان چشمانم آب می افتد !
پسر : بزرگترین آرزوت چیه ؟
دختر : اینکه عشقمو زیر بارون بغل کنم ! تو چی ؟
پسر : اینکه کسی که زیر بارون بغلش میکنی من باشم …
.
.
اعتیاد هم دلیل زیبایی است برای مردن وقتی که تزریق هوای تو باشد …
.
.
“تــــــــــــــــــــــو” یادگار روز هایی هستی که نه فراموش می شوند و نه تکرار …
.
.
بعضی از آدم ها به بعضی چیزها عادت نمی کنند مثل من به نبودن تو !
.
.
معنای دنیا را در کسی ببین که دنیا برایش بدون تو معنایی ندارد …
.
.
خیلی دوستت دارم اما نمیدونم “خیلی” رو چطوری بنویسم که خیلی خونده بشه …
لبخند که میزنی ، کمترین اتفاقی که می افتد اختلال در تشخیص ماه های قمریست !
.
.
چشمهایت عقیق اصل یمن
گونه ها قاچ سیب لبنانی
تو بخندی شکسته خواهد شد
قیمت پسته های کرمانی
.
.
“با تو بودن” را برای این باور دارم که “بی تو بودن” را نمی توانم باور کنم …
.
.
میگن هروقت دلت واسه اونیکه دوسش داری تنگ شد ، نگاش کن
اگه پیشت نبود صداش کن
اگه نشنید دعاش کن !
.
.
خوشبختی ملاقات دوباره چشم های توست حتی اگر در نگاه تو تصویری از رویای با هم بودنمان نباشد !
آسمان را بی ستاره ، دریا را بی موج ، دیده را بی اشک ، لب را بی خنده و زندگی را بی تو دوست ندارم ای بهترینم !
نویسنده : امیررضاآزادگان
دکتر شریعتی. . .

به بازیش میگیریم
هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.
تقصیر از ما نیست ؛...
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند.
(دکتر شریعتی)

نویسنده : امیررضاآزادگان
- قدرت و صلابت یك مرد حتما بخونید . . . .

The strength of a man isn't seen in the width of his shoulders
It is seen in the width of his arms that encircle you
قدرت و صلابت یه مرد در پهن بودن شونه هاش نیست
بلکه در این هست که چقدر میتونی به اون تکیه کنی و اون میتونه تو رو حمایت کنه
نویسنده : امیررضاآزادگان
راه عشق

همچنان در جاده زندگی میرویم ، همسفر با من بیا تا به مقصد برسیم!
میرویم تا جاده خسته شود ، پیچهای جاده درهم شکسته شود!
میرویم تا خورشیدی که روبروی ماست از خستگی به خواب ، ماه بیاید و او نیز
مثل جاده خسته شود !
میرویم تا دنیا به ما نخندد ، سرنوشت برای ما به ماتم ننشیند!
ای همسفر این راه را باید رفت ، باید رفت تا رسید به آنچه که در قلبهایمان
آرزوی آن را داریم !
جاده زندگی تمام شدنیست ، اما آن عشقی که در دلهای ماست جاودانگیست!
پایان جاده ، آغاز به یادآوردن خاطره های شیرین است !
همسفر میرویم با دلهای پر از امید ، تنها نگذار مرا در این جاده پر از فریب!
تحمل کن لحظه های سخت سفر را ، آرام کن قلب این همسفر را ، خسته نشو ،
صبور باش ، تا پایان این راه با من همسفر باش !
همچنان در جاده زندگی میرویم ، میرویم تا سفر خود نیز خسته شود ،
آسمانی که نظاره گر ماست نیز خسته شود!
همه دنیا خسته شوند ، اما ما هیچگاه دلشکسته نشویم ، این راه نفسگیر را برویم
و هیچگاه از رفتن سرد نشویم!
هر جا که زندگی میرود ما نمیرویم ، ما راه خودمان را میرویم
تا عاقبت به زندگی برسیم!
گم نمیشویم در جاده های تنهایی ، کج نمیکنیم مسیرمان را در راه عاشقی ،
یکنفس میرویم تا عاشقانه به مقصد برسیم!
میرویم تا جاده خسته شود ، خورشید از خستگی به خواب رود
و سرنوشت به ما نخندد!
نویسنده : امیررضاآزادگان
باران با وفا

ببار ای باران ، ببار که غم از دلم رفتنی نیست، اشکهای روی گونه ام دیدنی نیست!
ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیست، آن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست!
ببار ای باران که شعر تلخ جدایی خواندنی نیست ، غم تلخی که در سینه دارم فراموش شدنی نیست !
ببار که دلم گرفته است ، چشمهایم از اشک ریختن خسته است !
ببار ای باران ، که سکوت این لحظه ها با صدای تو و صدای گریه هایم شکسته شود
، دلم از غصه ها خالی شود و لحظه هایم مثل همیشه بارانی شود ....
ببار ای باران ، آمدن تو مرا آرام میکند ، قطره های تو مرا از چشمان غریبه ها پنهان میکند!
چه آمد بر سرم که اینگونه پریشانم ، باور ندارم که اینگونه تنهایم !
چه آمد بر سرم که اینک آرزوی کسی را دارم که با من قدم بزند
در زیر قطره های باران، درد دل کند با من در این حال و هوای دلگیر آسمان....
ببار ای باران که غم از دلم رفتنی نیست ، هوای سرد قلبم گرم شدنی نیست!
راهم را گم کرده ام در کوچه پس کوچه های شهر در این شب بارانی ، کجا بروم،
من که سرپناهی را جز تو ندارم ای باران ،
در آغوش چه کسی آرام بگیرم من که هیچکس جز خدا را ندارم ای آسمان...
ببار ای باران ، این آرامش ناخواسته ام را در زیر قطره های باوفایت از من نگیر ،
بیوفا نباش ، ای باران با وفا تنها همین شب هوای مرا داشته باش !
نویسنده : امیررضاآزادگان
دریای عشق

من ساحلم ، تو دریای من
من تکیه گاهت ، تو سرپناه من!
مثل یک ساحل بی قرار آمدنت در آغوشم هستم ای دریای من!
امواج خروشانت ، صدای دلنشینت ، آرام میکند مرا در این حال و هوای
ابری و دلگرفته ام!
به وسعت آبی بیکرانت دوستت دارم ، به زلالی آبهای روانت دوستت دارم!
دریا ، یک رویای شیرین ، در کنار دریا ، یک روز دلنشنین!
من ساحلم ، تو دریای من ، تویی یک صحنه پر شور و شوق من!
دریای من به اندازه تمام مرواریدها و صدفهایی که در قلب خود جا داده ای دوستت دارم!
یک سکوت و تنها صدای دلنشین امواج تو ، چه لحظه زیباییست ،
لحظه گوش دادن به درد دل های تو!
من ساحلی بی جانم ، به من جانی تازه بده ای دریای من !
آرزو دارم طوفانی شوی و با آن امواجت جان مرا از غم و غصه ها بشویی!
آن لحظه که تو طوفانی میشوی ، دیگر تنها نیستم ، وجود تو را حس میکنم
در آغوشم ای دریای من !
منم همان ساحلت ، ساحلی خسته ، که به انتظار در آغوش کشیدنت
مثل همیشه بیقرار نشسته !
وقتی غروب می آید ، من نیز به وسعت آن دل سرخ رنگت ، دلم میگیرد ،
تو آرامی و من نیز خسته !
غروب مرا از تو دورتر میکند ، شب که میشود ، به انتظار طلوع مینشینم
تا به آن امواج مهربانت نزدیک و نزدیکتر شوم !
من ساحلم ، تو دریای من ، همیشه با چشمهایم خیسم نگاهت میکنم ،
چقدر تو زیبایی ای مهربان من!
نویسنده : امیررضاآزادگان
احساس عاشقانه

ای عشق جاودانه ام ، تویی تنها بهانه برای زنده ماندنم !
تویی یک شعر تازه ، از یک کتاب عاشقانه ، زیباترین شعر ، قشنگترین کلام!
پس میخوانم تو را برای تو ، برای تو که برایم بهترینی عزیزم !
ای شعر عاشقانه ام ، تویی تنها کلام صادقانه که از تو میخوانم با شور و شوقی عاشقانه!
چقدر این زندگی با تو زیبا شده ، عشق با تو بی همتا شده !
هر چه از خوبیهای تو بنویسم ، هنوز چند خطی را باید آخر صفحه دفتر عشق خالی گذاشت،
تو آنقدر خوبی که صفحات زندگی همه از مهربانی هایت پر شده !
ای عشق همیشگی ام ، با من بمان که براستی تویی همه زندگی ام!
راه نفسگیریست ، اما من جای تو نیز نفس خواهم کشید، راه دشورایست اما من جای تو نیز سختی خواهم کشید،
تو فقط پا به پای من بیا که به آخر خط برسیم ، آخر خط این انتظار رسیدن ،
برای در آغوش کشیدن ،و بوسه زدن بر روی گونه های تو، آنگاه که دستانت در دستان من است!
این احساس من است از روزهای شیرین با تو بودن ، احساسیست جاودانه برای یک عمر دیوانه ی تو ماندن !
من که افتخار میکنم از اینکه با توام ، تو را لایق میدانم از اینکه عاشق تو ام ، تو را دوست دارم زیرا تو لایق منی ، تو فرشته ای عزیزم ،
خدا تو را به من داده ، برای همیشه ، همیشه ماندن ، همیشه نفس کشیدن و با عشق تو مردن !
دوستت دارم ای عشق جاودانه ام!
نویسنده : امیررضاآزادگان
بیا با هم یکی باشیم

بیا با هم یکی باشیم ، نه من بی تو باشم و نه تو تنها باشی!
بیا تا عاشق هم باشیم ، تو با عشق من زندگی کن و من با عشق تو نفس میکشم
بیا برای همیشه با هم بمانیم ، با خیال تو زندگی نمیکنم ، همیشه با عشق تو عاشقترینم !
بیا با هم همصدا شویم و ترانه عشق را بخوانیم ، من برای تو میخوانم و تو برای عشقمان بخوان !
بیا تا گلهای باغ زندگی را دسته دسته بچینیم و بهم هدیه دهیم!
بیا تا سرزمین عشق را با حضورمان گلباران کنیم ، شهر عشق را ستاره باران کنیم، تو از من بگو ، تا من نیز از مهربانی های تو بگویم !
بیا با هم یکدل باشیم ، و یک نفس به عشق هم نفس بکشیم!
عشق ما پاک است ، مظهر این پاکی تویی عزیزم، عشق ما مقدس ، قبله گاه من تویی عزیزم!
بیا با هم باشیم ، با هم بمانیم و یکرنگ باشیم!
عشق من تویی، عشق تو منم ، عشق ما خداست ، پس به خدا خیلی دوستت دارم!
بیا با هم وفادار باشیم ، نه من بی وفا باشم و نه تو پر از گناه باشی!
عشق ما همیشگیست ، تویی سرچشمه این جاودانگی !
ای مهربانم برای من باش ، با من یکی باش و دوستم داشته باش زیرا که من به تو و وجود پر مهرت نیاز دارم !
نویسنده : امیررضاآزادگان
در حال خودم نیست

از آن روز تا به امروز در حال خودم نیستم !
انگار مستم و در این دنیا نیستم !
از آن لحظه تا به این لحظه در فکر تو هستم ،
همچنان به فکر عهدی هستم که با تو بسته ام !
از آن ثانیه تا این ثانیه ، تک تک لحظه ها را شمرده ام ،
در هر ثانیه آرزوی دیدن دوباره تو را کرده ام!
انگار حقیقت است که حال من خراب است ،
احساس میکنم دوای درد من شراب است !
تو بگو من چرا اینگونه ام ؟
نه نمیخواهم باور کنم که عاشقم !
نه اینبار حس میکنم که عاشق شدم
دل به دریا زدمو از یاد تنهایی فراموش شدم!
دست خودم نبود دل به دریا زدنم ،
نمیدانستم اینگونه غرق تو میشوم !
از آن روز تا به امروز ، روز به روز ، از دیروز دیوانه تر میشوم!
از آن لحظه تا به این لحظه ، لحظه به لحظه از گذشته عاشقتر میشوم!
فکر نمیکنم دوباره ببینم روزهای آرام تنهایی را !
باور نمیکنم لحظه تلخ جدایی را ،
بعد از تو دیگر فرصتی برای تنها ماندن ندارم ،
چون بار زندگی را میبندم و جایی در این دنیا ندارم!
همانطور که تنها صدای بهانه ثانیه ها ( منظور تیک تیک ثانیه هاست) را میشونم ،
و دقیقه ها آرامند،مثل ثانیه ها برای دیدن تو بهانه میگیرم ،
و همچو دقیقه ها آرام و نفسگیرم!
نویسنده : امیررضاآزادگان
لحظه های بی مروت

لحظه های بی مروت:
آه که چقدر سخت است لحظه های دور از تو بودن ....
آه که چقدر تلخ است بی تو بودن....
گاهی از این زندگی خسته میشوم ، گاهی نیز از عشق دلشکسته میشوم !
گاهی در گوشه ای تنها مینشینم و اشک میریزم ، گاهی نیز عکسهایت را در آغوش
میگیرم و از دلتنگی ات گریه میکنم ....
این است رسم عشق ، چقدر دردناک است این لحظه های عاشقی...
پشیمانم از اینکه عاشقم ، پشیمانم از اینکه در دام عشق گرفتارم ....
کاش که عاشق نمیشدم ، تنهایی دوای درد من است...
دلم نمی آید رهایت کنم ، حالا که عاشقت هستم دلم نمیخواهد قلب مهربانت را بشکنم!
گرچه من از کرده خویش پشیمانم ، اما چون با تو هستم خوشبخترینم !
آنقدر دوستت دارم که دلم نمیخواهد بگویم که فراموشم کن !
آه که چقدر این لحظه ها نفسگیر است ، آه که چقدر این قلب بی گناهم پریشان است!
از امروز میترسم که از من دور شوی ، از فردا میترسم که تو را از دست بدهم ، به چه
امیدی با تو باشم ای بهترینم؟
این سرنوشت و روزگار بی وفا با قلب من نمیسازد میدانم اگر با تو باشم فردا که رسید
حال و هوای من از امروز دلگیرتر است!
آه که چقدر این لحظه ها بی مروت است !
قلب من بی طاقت است ، چشمهایم دیگر اشکی ندارند برای ریختن !
نمیدانم از دوری تو اشک بریزم ، یا از دلتنگی ات !
نمیدانم غصه امروز را بخورم ، یا غم فردا را بکشم!
نه دیگر کار من از کار گذشته است ، راهی جز عاشق ماندن و غم و غصه های عشق را
تحمل کردن نیست !
باید سوخت .... باید در راه عشق نابود شد ... آه که چقدر تلخ است !
نویسنده : امیررضاآزادگان
نسیم خوش عشق

نسیم خوش عشق
چقدر این آسمان آبی زیباست ، هوای دل انگیزیست!
این نسیمی که میوزد بهاریست ، پر از عطر و بوی عاشقیست !
از کدامین سو می آید این نسیم بهاری ، از سوی دریا می آید یا صحرای عشق...
چه زیبا میخوانند پرندگان ، چه عاشقانه پرواز میکنند در آسمان ..
این نسیم بهاری در این روز قشنگ آفتابی دل مرا عاشق کرده است....
از کدامین سو می آید نسیم خوش عشق ؟
چقدر آرامم ، بی تابم تا بدانم این نسیم بهاری از کدامین سو می آید...
لحظه ای که چشم به آسمان دوختم پروانه ها دسته به دسته به یک سو می رفتند ..
به دنبال آنها رفتم ، به تو رسیدم ، آن نسیم مهربان از سوی قلب تو بود....
تو را دیدم .. عاشقتر شدم ، عاشق قلب تو و نسیمی که از سوی او می آمد....
چقدر این قلبت مهربان است ، چقدر چهره تو درخشان است ....
این لحظه عاشقی لحظه ایست بیادماندنی ، خاطره ایست فراموش نشدنی !
از نسیم خوش عشق تا قلب مهربانت و از احساس من تا قلب تو راهی نیست !
ازقلب من تا عشق تو ، از زندگی من تا قلب تو یک راه جز راه عاشقی نیست !
هر جا که نسیمی می وزد یاد تو در دلم زنده می شود ، من که همیشه به یاد توام ،
خاطره دیدار با تو لحظه هایم را پرخاطره میکند !
چقدر این زندگی با تو شیرین است ، چقدر قلبم با تو خوشبخت است !
خوشبختی را تنها با تو میتوانم تجربه کنم ، زیبایی های دنیا را تنها با تو میتوانم ببینم ،
نسیم خوش عشق را تنها از سوی قلب تو میتوانم حس کنم ، صدای سخن عشق را
تنها از سوی تو میتوانم بشنوم ، و تنها دستان تو را میتوانم لمس کنم تا آرام شوم ،
عاشق شوم و با تو بمیرم .....
و این است حس ششگانه من ، هر چه خدا به من داده تنها با تو میتوانم آنها را تجربه
کنم....
چقدر این دنیا با تو زیباست ، چقدر این لحظه ها با تو شیرین است ، چقدر تو عزیزی برایم
عزیزم...
نویسنده : امیررضاآزادگان
بیا عاشق بمانیم

بیا عاشق بمانیم!
بیا حالا که عاشق هم هستیم کاری کنیم که لحظه هایمان پر از شادی و عشق باشد!
بیا حالا که همدیگر را عاشقانه دوست میداریم برای همیشه با هم بمانیم و عهدی که با
هم بستیم را نشکنیم !
بگذار با آرامش با هم باشیم ، نه اینکه لحظه هایمان پر از غصه و عذاب باشد !
عشق کلام زیباییست ما بدنامش میکنیم ، عشق شیرین است ما تلخش میکنیم!
عشق پاک و مقدس است ما پر از گناهش میکنیم !
اگر به هوای این نشسته ای که تا ابد با هم باشیم کاری نکن که فردا پشیمان شوی!
قدر مرا را بدان ، عاشقتر از من کسی نیست !
قلبم را نشکن ، بی گناهتر از من عاشقی نیست !
بیا حالا که قلبم را با اطمینان به تو دادم تو نیز پاسخ این اطمینان را به قلبم بده !
برای من فراموش کردن یک بی وفا کار ساده ایست پس با ما بی وفایی نکن ، همچو من
که عاشقانه دوستت دارم ، مرا دوست داشته باش !
به خدا انتظار سختی نیست ، اگر عشق در قلب تو باشد مرا درک خواهی کرد !
اگر به سختی عاشق شدم ، مطمئن باش اگر لایق من نباشی به راحتی نیز میتوانم قید
تو را بزنم !
این یک غرور بی جا در وجودم نیست ، این یک حقیقت تلخیست که بعد از مدتها به آن پی
برده ام!
آنقدر بی وفایی دیده ام که شناختن کسی که مرا از ته دل دوست دارد برای من کار
سختی است !
من به تو ایمان دارم ، تو میتوانی برای من بهترین باشی ، تو میتوانی همانی باشی که
مدتهاست در انتظار او نشسته ام !
بیا حالا که دیوانه وار تو را دوست دارم ، قدر این عشق پاک را بدان ، که عاشقتر از من
کسی نیست !
نویسنده : امیررضاآزادگان
به دلم مانده

به دلم مانده که یک بار از سوی تو محبت ببینم
برایم آرزو شده که یک کلام عاشقانه، از سوی تو بشنوم
به تو دلبستم ، من عاشقی دلشکسته هستم
تا چشمانم را باز میکنم تو را یاد میکنم
تا میخواهم چشمانم را بر روی هم بگذار
یاد تو نمیگذارد که آرام بخوابم
اگر هم شبی با آرامش میخوابم خواب تو را میبینم
حتی دیدن تو در خواب نیز مرا عاشقتر میکند
نمیدانم این دل دیوانه ام چگونه
این لحظه های نفسگیر عاشقی را سر میکند
به دلم مانده حالی از دلم ، احوالی از چشمانم بپرسی
به خدا اینجا یک دل است که بدجور عاشق تو است
نگاهی به این طرف هم بینداز یک نفر است که بدجور به هوای
دیدن چشمهایت از آن دور دستها به انتظار نشسته است
اینگونه مرا نبین، دلم تنهای تنهاست ، فکر نکن مثل تو نیستم
بیشتر از آنچه که فکر میکنی در حسرت یک لحظه محبت هستم
به دلم مانده وقتی به چشمانت خیره میشوم
عشق را از اعماق چشمانت ببینم
به دلم مانده وقتی صدایت را میشنوم
عشق و علاقه را از اعماق صدایت حس کنم
لحظه ای ، تنها لحظه ای به خودم بگویم که تنها نیستم و یکی را دارم ...
یکی را دارم که به یاد من است ، مثل من در انتظار دیدن من است
مثل من آرزوی شنیدن صدای مرا دارد
مثل من دلتنگ میشود ، مثل من مرا یاد میکند، مثل من وقتی دلش میگرد
دوست دارد با تو درد دل کند ، مثل من ...
راستش را بخواهی هر زمان که دلم میگیرد
تو نیستی تا با تو درد دل کنم و آرام شوم
به دلم مانده یک بار هم حرفهای مرا بشنوی ، عشق مرا باور کنی
و مرا در آغوش خودت بگیری
به دلم مانده بر سر یکی از قول و قرارهایی که دادی بمانی
در لحظه های سخت مرا تنها نگذاری...
به دلم مانده بود تا بگویم آنچه دلم مدتها در حسرت گفتنش بود...
نویسنده : امیررضاآزادگان
نامه عاشقانه ملک الشعرای بهار به همسرش قبل از ازدواج

این متن نامه ملک الشعرای بهار به سودابه صفدری(بهار) پیش از ادواج است درحالی که هنوز او را ندیده و تنها وصف او را از دوستان شنیده بوده است.
دوست ابدی من قربانت شوم.
با این که شما را ندیدهام، از بخت خودم اطمینان دارم که گنجینهی عزیز و ثابتی برای قلب و روح خویش انتخاب نمودهام. ولی نمیدانم احساسات شما از چه قرار است. عزیزم من خودم را برای شما معرفی مینمایم.
یک جوان ثابت العقیدهی خوش قلب، فعال و ساعی، پر حرارت و با غیرت، در دوستی محکم و در دشمنی با اهمیت. حیات من در یک فامیل خوش اخلاق متدین بوده و در دامان مادر فاضله و حق پرستی تربیت شده ام. در فامیل ما خست و دروغگوئی، اصراف و هرزه خرجی موجود نبوده و نیست. به ما یعنی به خود و خواهر و دو برادرم، همواره توصیه شده است که کار کن و فعال بوده و نان خودمان را با سعی و اقدام تدارک نموده و با خوشروئی و آسودگی بخوریم. من از سن هژده سالگی که پدرم وفات کرده است، رئیس و بزرگتر خانوادهی خود بوده و فامیل بزرگ خود را با عزت و آبرومندی اداره کردهام و تا امروز که سی و سه سال از عمرم میگذرد، رئیس این خانواده بوده و برای خانواده ی خودم جز عزت و سرافرازی و استراحت، چیزی به کار نبسته ام. شهرت و احترام من به قوهی هوش و سعی و اقدام خودم بوده است. ولی چون یک همسر و رفیق دلسوزی که مرا اداره کند، نداشتهام با هرچه به دست آورده ام صرف شده است.
خودم در تهران مانده و مادرم به واسطهی مرض اعصاب و مفاصل در مشهد مانده و قادر به آمدن به تهران نشده است. زندگانی من در مشهد خیلی مرتب و آبرومند بوده است. منازل شخصی و اثاث البیت خانوادگی، مادر و همشیره و برادر و قریب پانصد نفر بستگان پدری و چند نفر بستگان مادری من نیز در خراسانند. ولی خودم نظر به علاقهی کاری و نظریات سیاسی، ناچار در تهران اقامت نموده و میخواهم داخل یک حیات فامیلی جدیدی بشوم. چون میتوانم فامیل جدید خودم را به فضل خدا و قوه ی سعی و عمل و معلومات خودم، به خوبی و در نهایت آبرومندی اداره نمایم. به این نیت مصمم شده و به وسیلهی عزیزترین دوستانم معتصم السلطنه و مرآت السلطان با شما دست دوستی و وصلت داده و امیدوارم که تا روزی که زنده بمانم دست خود را از دست شما بیرون نکشم و با شما زندگی کنم. به شما اطمینان میدهم که من جز شما دیگری را دوست نداشته و نخواهم داشت. مثل سایر جوانان جاهل و بی تجربه، پیرامون هوی و هوسهای جوانی نگشته و در آتیه هم به طریق اولی نخواهم گشت.
من فطرتا با عصمت و عفت و تعصب خانوادگی بار آمده و این حس شریف را تا عمر دارم، از خود دور نخواهم کرد. البته شما هم با آن سوابقی که به پدر محترم شما سراغ دارم و فعالیت و شرافتی که از مادر گرامی و بزرگوارتان و سایر بستگان اطلاع یافته ام، با من هم عقیده بوده و قدر یک دوست صمیمی و همسر جدید را که میبایست بقیه ی عمرتان را با او به سر برید به خوبی خواهید دانست و شوهر شما کسی است که دوستی او برای عموم مردم با شرافت و نجیب، ذیقیمت بوده و یک نفر از اخلاق و رفتار او مکدر نبوده و شاکی نیست. بدیهی است که شما نیز از این حیث با عموم هم عقیده بوده و هیچ وقت از من شاکی نخواهید بود. زودتر با یک حس شریف و حرارت پاک و عقیده ی ثابت و مستحکمی، خودتان را برای اداره کردن روح و قلب و خانهی من حاضر کنید. شما صاحب دارائی و ثروت من و فرمانروای خانه و قلب من خواهید بود. باید با نیتی خالص و صمیمیتی قلبی و بی آلایش از عهدهی این مسؤلیت و صاحبخانگی و دلداری و دلنوازی حقیقی برآئید.
من به خداوند تبارک و تعالی متوسل شده و با شما متوصل میشوم و از خداوند درخواست میکنم که قلب شما با قلب من طوری متصل شود که جدائی و فاصله در بین نباشد.
عزیزم به قدری میل دارم تو را ملاقات کنم که حدی ندارد. دوست داشتم که این مطالب را در حضورت عرض کرده و قلب تو را در موقع اظهار احساسات قلبیهی خودم بسنجم و احساسات تو را آزمایش نمایم. من رب النوع عشق و دوستی و صمیمت و وفاداریم. آیا تو هم با من در این عقیده هم راه و هم آواز خواهی بود؟ اخ چه خوب بود که ما زودتر هم را میدیدیم. وقبل از موقعی که تکمیل تدارکات به ما اجازه ی ملاقات بدهد یکدیگر را ملاقات مینمودیم. دیگر اینطور بشود یا نشود نمیدانم. در هر لحظه منتظرم که تو هم احساسات خودت را زودتر به توسط خط خودت به تفصیل برای من بفرستی.
من حالا جز خیال تو و فکر تو مشغولیت دیگری ندارم میخواهم بنا آورده و بین قسمت متقدم منزل و قسمت متأخر آنرا دیوار کشیده از هم تفکیک نمایم. منزل حالیه ی ما خیلی خوب، جدید البنا و نوین است. حیف است از این منزل خارج شویم برای اطاق پذیرائی شما دو اطاق مجزا نموده و برای پذیرائی خودم یک اطاق و یک ناهارخوری و برای اطاق خواب هم اطاق دیگری موجود داریم. برای صندوقخانه و انبار و غیره اطاقها و زیرزمینهای مرتب و محکمی مهیاست. وسعت و دلنوازی حیات به قدر مکفی است. گمان نداریم به شما بد بگذرد. فقط شما باید یک آشپز قابل و تمیز زنانه با خودتان بیآورید و کلفت دوست داشتنی هم برای خودتان انتخاب نمائید. در قابلیت و نظافت آشپز خیلی دقت کنید. ملاحظهی صرفه و غیره را ننمائید. در امانت و صحت عمل کلفت هم دقت بفرمائید. از قبل بنده خدمت خانم معظمه ی خودتان سلام و عرض عبودیت تبلیغ نموده از طرف من دست ایشان را ببوسید.
والباقی عن التلاقی تمت م. بهار
نویسنده : امیررضاآزادگان
اعترافهاي عاشقانه

خــدايا ؟
کــمــي بــيـا جــلــوتــــر . .
مــي خــواهـــم در گوشــت چــيــزي بــگــويم . . . !
ايـن يـک اعــتـراف اســت . . .
مــن ..
بــي او ..
دوام نــمي آورم
روی تخته سنگی نوشته شده بود:
اگر جوانی عاشق شد چه کند؟...
من هم زیر آن نوشتم:
باید
صبر کند...
برای بار دوم که از آنجا گذر کردم
زیر نوشته ی من کسی نوشته بود:
اگر صبر نداشته باشد
چه کند؟...
من هم با بی حوصلگی نوشتم:
.....بمیرد بهتراست
برای بار سوم که از آنجا عبور می کردم.
انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای باشد.
اما.............
زیر تخته
سنگ جوانی را مرده یافتم.....!
افسانه ها را رها کن
دوری و دوستی کدام است؟
اگر نباشی دیگری جایت را میگیرد!!!
به همین سادگی...
شـده ام مـعـادلہ ے چنـد مَـجهـولے
ایـن روزهـا
هـیـچ ڪس …
از هـیـچ راهے
مـرا نـمـیـفهمـَد …
لحظـــهـــ هــایَم مـــال تــو
بـه قیمتـــِ صـِـفر " تومــَن"
هَمین کــِ "تـــو" کِنـــار "مــَـن" باشی
ثروتمــندترین انسانـَم ...
آب نریختـــــم که برگردی
آب ریختـــــم تـــا پاک شود
هر چه رد پای توست ، از زنـــدگیـــ ام…!
اعتـــــراف مـــی کُــنــم. . ..
بــــرای"داشـــ ــتــنِ"تـــو هــــیــچ کـــاری نکـــردم. . .
امــــا برای "فرامــوش" کــردنـــت
هــرکـــآری مــی کُنـــم. ..
مي گويند از تـو ننويسم !
در خون من گردهمايي لبخند هاي تو بر پاست..
اين را چه كسي مي تواند بفهمد ؟!
سیگار فروش ِ گوشه ی خیابان هم فهمید
و تو هنوز نمیدانی
من دود میشوم
این سیگارها بهانه است ....
هرگز فالگیر نبودم ،
تنها ..
می خواستم ،
دستت را بگیرم
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی
که سُر نخوری !
که گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای ..
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم ،
عاشق تــوام …
بـاز در کـلبـه تـنـهـایـی خـویـش
عـکـس روی تـو مـرا ابـری کـرد
عـکـس تـو خـنـده بـه لـب داشـت
ولـی،
اشـک چـشـمـان مـرا جـاری
کـرد ..
نویسنده : امیررضاآزادگان
نوشته هایی با دل شکسته

سخته بگی سخته و کسی نباشه بگه چرا؟چته؟چی سخته؟نترس من هستم
سخته سختیاتو تنهایی به دوش بکشی .
سخته وقتی میدونی سختیا با بودن یکی دیگه , دیگه سختی نیست و اون نیست .
رفت
خیلی راحت رفت
صدای قلبمم نشنید صدای خورد شدنشو
شایدم چون برگای پاییزی زیر پاش بود صدا رو نشنید
شاید دلیل نشنیدنش فریاد های من بود که میگفتم نرو
شاید چون.......
شاید.......
تو بگو دلیلشو
دلیلی داری برای گفتن؟
برای رفتن . برای شکستن یه احساس . یه باوری که ترک برداشت.....
شاید ندونستن دلیلش برام بهتر باشه
شاید اگه بدونم دیگه منتظر نمونم که عقربه های ساعت بودنمو محکوم کنن
منم میرم
همونطور که از یادت رفتم
میرم تا دیگه سنگینیه بغضامو تو گلوم تحمل نکنم
تا اون همه خاطره رو به دوش نکشم . شکستم زیر این خاطره ها
میرم تا با بستن پلکام اون صورت پاکت بهم لبخند نزنه
میرم تا تو سکوتم صدات تو گوشم نپیچه
میرم تا انبوه گلای رز تو گلدون اتاقم لمس دستاتو برام یاد اوری نکنن
خداحافظ
برای همیشه
تا ابد
چقدر سخته تو چشمای کسی که قلبتو بهش دادی و به جاش یه زخم همیشگی به دلت داده ، زل بزنی و به جای اینکه لبریز از نفرت بشی حس کنی هنوزم دیوونشی و دوستش داری
چقدر سخته که دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده
چقدر سخته که تو خیالاتت ساعت ها باهاش حرف بزنی ولی وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی
نویسنده : امیررضاآزادگان
عشق واقعی یا اینترنتی !!!

حــیــف از آن رابـطـه انـسـانـی كـه چـنین شـد كـه خـودت می دانی
عـشــق وقـتـی بـشـود داتكـامی حـاصلـش نـیـسـت بـه جـز نـاكـامـی
نـازنـیـن خـورده مگـر گـرگ تورا؟ برده یا "داتكام" و"دات اُرگ" تورا؟
بــهــرت ایـمـیـل زدم پـیشـترك جـای "سابجكت" نـوشـتم بـه درك
بـه درك گـر دل مـن غمگین است بـه درك گـر غم مـن سنگین است
بـه درك رابـطـه گر خورده تَـرَك قـطـع آن هم بـه جـهـنـم، بـه درك
آن قـدر دلـخـور ازیـن ایـمـیـلـم كـه بـه ایـن رابـطـه هـم بـی مـیـلم
مـرگ لـیـلی، نِت و مِت را ول كن هـمـه را جای "اوكِی" ، "كنسِل" كن
"اف"كـن كـامـپـیـوتـر را جـانـم یـار مـن بـاش و بـبـیـن مـن "آنم
اگـرت حـرفـی و پـیـغـامـی هسـت روی كـاغـذ بـنـویـس بــا دسـت
نــامـه یـك حـالـت دیـگـر دارد خـــط ِ تـو لـطـف ِ مـكـرر دارد
خسته از"فونت" و ز"فرمت" شده ام دلخور از گـردالـیِ @ شــدهام
كرد "ریـپـلی" بـه لـیـلـی مـجـنـون كه دلم هست ازین "سابجكت"خون
بـاشـه فـردا تـلـفـن خـواهـم كـرد هرچه گفتی كـه بكن خـواهم كـرد
زودتـر پـیـش تـو خـواهـم آمـد هی مـرتـب بـه تـو سر خـواهـم زد
راسـت گـفتـی تـو عـزیـزم لـیـلـی دیــگر از مــن نــرسـد ایـمـیـلی
نـامـه ای پـسـت نـمـودم بـهـرت بـه امـیـدی كـه سـرآیـد قـهـرت
نویسنده : امیررضاآزادگان
عزيــــــزم ... نقطه ته خط !

+ زندگي ، نقطه سر خط ... بي وفاييت شده عادت
تو نوشته بودي ؛ ديــدار ؛ سه تا نقطه... تا قيامت
زندگي ، نقطه سر خط ... تلــگرافي شده نامـه ت
قلبمو مچـاله كردي ، لاي نقطه چين نامـه ت
++ عزيـــــــــــــــزم ، نقطه ته خط ... برو با خيال راحت....
به تو تقديم اين ترانه ، عوض جواب نامه ت...
+ با 32 حرف دلگير ، مختصر مفيد و ساده
گفتي كه سايه ي عشقت ؛ از سرم خيلي زياده
زير درد و خط كشيدي ، ضربدر زدي رو اسمم
تا كه بدونم كه به عشقت ، تا كه جون دارم طلسمم ...!
++ عزيـــــــــــــــزم ، نقطه ته خط ... برو با خيال راحت....
به تو تقديم اين ترانه ، عوض جواب نامه ت...
+ روي يك كاغذ بي خط ؛ حرفاي خسته به نوبت
روي سرزمين نامه ت ، حرف "تِ" كرده قيامت
تِ مث تو ، مث ترديد ...تِ مث اخر طاقت ..
مث تنهايي... مث تب .... مث اخرخيانت ...
++ عزيـــــــــــــــزم ، نقطه ته خط ... برو با خيال راحت....
به تو تقديم اين ترانه ، عوض جواب نامه ت...
عزيــــــزم ... نقطه ته خط !
نویسنده : امیررضاآزادگان
گل من باغچه نو مبارک

دزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ، رو
قلبت هدیه
داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی
حس کنی که هنوز هم دوسش داری
چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری
تکیه بدی
که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده
چقدر سخته تو خیالت ساعت ها با هاش حرف
بزنی اما
وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی
چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک
گونه ها
تو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که
هنوز هم دوسش داری
چقدر سخته گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی
و هزار
بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب
بگی گل من باغچه نو مبارک
نویسنده : امیررضاآزادگان
کناری نشستم

بازم تو خودم رفتم به من بنگر
که گوشه دیورای را درمانی بر درد های بی در مان خود ساخته ام
شاید شاید خستم از هر چی شاید بی توه که یقین نشد و کنج خونه شد
چرا؟اینطور شد؟چرا؟حتما خوش تیپ تر از من بوده.
بازم معرفت اونایی که عشقشون رو از رو ظاهر انتخاب نکردن
و نذاشت کمپ گوشه گیران تشکیل بشه
نویسنده : امیررضاآزادگان
عشق

عشق نمی پرسه اهل کجایی؟ فقط میگه: توی قلب من زندگی می کنی
عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟ فقط میگه: باعث می شی قلب من به ضربان بیفته
عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟ فقط میگه: همیشه با منی
عشق نمی پرسه دوستم داری؟ فقط میگه: دوستت دارم

نویسنده : امیررضاآزادگان
به سلامتی رفیق...

دوتا رفیق بودن یکیشون فراری میشه دو ماه میره خونه رفیقش میمونه...
بعد دو ماه میره سر محل یه دختر خوشگل رد میشه بهش تیکه میندازه...
یکی بهش میگه این خواهر کسیه که دو ماه خونشون بودی...
بعد میره پیشه رفیقش میبینه داره مشروب میخوره...
میگه رفیق شرمنده من خواهرتو نشناختم بهش تیکه انداختم...
رفیقش میگه:
سلامتی رفیقی که دو ماه خونمون بود ولی خواهرمو نشناخت...