آیا می دانید هاله ی شما چه رنگیست؟به همراه خصوصیاتتان

نويسنده وب

-------------لیست خوانندگان-------------

امکانات وب

    ورود اعضا:

    آمار وب سایت:  

    بازدید امروز : 17
    بازدید دیروز : 0
    بازدید هفته : 17
    بازدید ماه : 460
    بازدید کل : 114011
    تعداد مطالب : 580
    تعداد نظرات : 176
    تعداد آنلاین : 1

    تاریخ تاسیس:1391/11/10

    خبرنامه


    با نوشتن ایمیل خود در کادر زیر و فشردن دکمه ثبت ، جدیدترین مطالب سایت را در ایمیل خود دریافت نمایید

    خبرنامه

    ایمیل خود را وارد نمایید


تبلیغات سایت

       
       
       
       

نویسنده : امیررضاآزادگان
آیا می دانید هاله ی شما چه رنگیست؟به همراه خصوصیاتتان

دسته: ,,
ساعت ارسال:22:33
دیدگاه ها:
در صورتيكه تاريخ تولد شما در:

  اول فروردين ماه باشد سياه هستيد
بين دوم فروردين تا 11 فروردين باشد ارغواني هستيد
بين 12 تا 21 فروردين باشد. شما سرمه اي است
بين 22 فروردين تا 31 فروردين باشد نقره اي هستيد.
بين يكم ارديبهشت تا 10 ارديبهشت باشد سفيد هستيد.

نویسنده : امیررضاآزادگان
: گاهی اونقدر کسی رو دوست داری که نمی بینیش

دسته: ,,
ساعت ارسال:22:33
دیدگاه ها:
: گاهی اونقدر کسی رو دوست داری که نمی بینیش
اونقدر دوسش داری که نمی فهمی
و گاهی از سر شیطنت یا لجبازی اذیتش می کنی

نویسنده : امیررضاآزادگان
اینجا مینویسم شاید ...

ساعت ارسال:22:33
دیدگاه ها:

 اینجا مینویسم شاید گذر زمان تو را هم یه روز برای خواندن این مطلب به اینجا بکشاند...

من همانم که با اینکه میدانستم تو نمیتوانی با من باشی ولی باز دوستت داشتم.

منی که میدانستم بیشتر از نصف حرفهایت راست نبود ولی به احترام دلم باور میکردم!

و ندانستی که آنهایی که نصف شب با آنها حرف میزدی و وقتی اس ام اس هایی من نمیایند میگفتی

لابد حافظه پر شده است!!!!

همه رفتنی اند و فقط چند روزی تو را میخواهند.

من تمام اینها را میدانستم. ولی دوستت داشتم...

نویسنده : امیررضاآزادگان
تست روانشناسی کامل و جالب برای شخصیت

دسته: ,,
ساعت ارسال:22:33
دیدگاه ها:

تصور کنید در بیابان خشک و بی پایانی در حال راه رفتن هستید خسته،گرسنه،تشنه،پس از 5 ساعت پیاده روی......ناگهان ساختمان مجلل و با شکوهی در جلوی شما ظاهر می شود.




نویسنده : امیررضاآزادگان
قابل توجه آقایان-چطور بفهميم دختري تمايل ازدواج دارد؟

دسته: ,,
ساعت ارسال:22:33
دیدگاه ها:

آنچه که اغلب آقايان به دنبالش هستند، يک سري علائم و نشانه هايي اسـت که بوسيله آنها متوجه علاقمندي حقيقي طرف مقابلشان شوند...


نویسنده : امیررضاآزادگان
داستان عاشقانه ی مریم و دانیال

ساعت ارسال:22:33
دیدگاه ها:

سلام من مریمم ۲۶ سالمه ۲ تا خواهر دارم اما برادر ندارم ۱۰ سالم بود کهپدرمو از دست دادم خیلی سختی کشیدیم چون داداشی نداشتیم کسینبود که نان آور خانه ما باشه پدرم یه برادر داشت وقتی پدرمونو از دست دادیم ....


نویسنده : امیررضاآزادگان
به من نگو برو...

ساعت ارسال:22:33
دیدگاه ها:

به من نگو برو خواهش میکنم نگو کنارت میمانم حتی اگر خیانت کنی حتی اگر دوستم نداشته باشی حتی اگراز من متنفر باشی فقط نگو برو نگو مرا تنها بگذار من بدون تو امیدی برای زندگی ندارم من بدون تو طاقت تحمل شب را ندارم من بی تو چگونه روز را سپری کنم خودت میدانی که ارزویم هستی خودت میدانی که چقدر دوستت دارم به من میگویند نگو دوستش داری غرورت جریحه دار میشود شکسته میشود غرور برایم مهم نیست من بار ها به تو میگویم دوستت دارم غرورم برایم اهمیتی ندارد من کنارت میمانم حتی اگر ببینم دستت در دست کس دیگری است حتی اگر ببینم که به او میگویی که چقدر عاشقش هستی حتی اگر شکسته شودم دیروز حتی مادرم هم مرا نشناخت اخر زیادی از عشقت شکسته شده بودم به من گفت غمی در زندگیت وجود دارد لبخند تلخی زدم و گفتم نه او عاشق من است و من نیز او را عاشقانه دوست دارم نمی دانم چرا زمانی که گفتم عاشقم هستی ناگهان اشکی از چشمانم سقوط کردو در سرمای زمستان یخ زد و به زمین افتاد همانند من که یخ زدم وبه زمین خوردم

نویسنده : امیررضاآزادگان
این روزها....

ساعت ارسال:22:33
دیدگاه ها:


بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

آسمان پر باران چشم هایم

بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است .......

نویسنده : امیررضاآزادگان
عاشق تو....

ساعت ارسال:22:33
دیدگاه ها:

مــن عـاشـق تــو هـسـتـم …
عاشق چشمانى که اقیانوسى از آرامش را در خود دارد
عاشق دستانى که خداوند،
نوازش را با الهام از آنها معنا کرده است  
و عاشق لبخندى که زیبایى را تمام و کمال به تصویر مى کشد
دوسـتـت مـی دارم


نویسنده : امیررضاآزادگان

ساعت ارسال:22:33
دیدگاه ها:

بالا بروى … پایین بیایى … بى فایده است
من تورا همین جا
میان بازوانم، در آغوشم میخواهم
با یک بوسه
در سرزمین تن من خبرى از دموکراسى نیست …

نویسنده : امیررضاآزادگان
هيكل

دسته: ,,
ساعت ارسال:17:55
دیدگاه ها:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نویسنده : امیررضاآزادگان
بويكا

دسته: ,,
ساعت ارسال:15:11
دیدگاه ها:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نویسنده : امیررضاآزادگان

دسته: ,,
ساعت ارسال:14:59
دیدگاه ها:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نویسنده : امیررضاآزادگان
دلتنگي

دسته: ,,
ساعت ارسال:14:6
دیدگاه ها:

همیشــــه دلتنگی
به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت استـــــــ
که حواسش به تــــــــو نیستــــــــ

نویسنده : امیررضاآزادگان
عاشقانه

دسته: ,,
ساعت ارسال:18:26
دیدگاه ها:

خنــده ام می گیـــرد
وقتــی پــس از مــدت ها بی خبـــری
بی آنکــه ســـراغی از این دل ٍ آواره بگیـــری
می گـــویی : دلم برایت تنــگ اســت
یا مــرا به بازی گرفتــه ای
یا معنـــی واژه هایــت را خوب نمیدانــی
دلتنــــگی ارزانـــی ٍ خودت . . . ســـهـم “مـــن” از “تـــو” عشـــق نیــست ، ذوق نیـــست ، اشتیـــاق نیــست
همـــان دلتنـــگیٍ بی پــایــانی ســت که روزها دیوانـــه ام می کنــد !
دیــوانه ام مـی کنــد ...دیگر حتی
توان به یاد آوردنت را نیز ندارم...
چه بیرحم است روزگاری که
خواسته یا ناخواسته
تو را آورد و تو را برد...
تا اینک من بمانم
و اغمای خاطراتت...اونی که رفت اگه برگرده از دوست داشتن نیست واسه اینه که بهترشو پیدانکرده.... ما " ندار " بودیم عروسک قصه مان پرید.....!! " دارا " که باشی " سارا " با پای خودش به سراغت می آید......!! نه!نرو!صبر کن قرارمان این نبود باید سکه بندازیم اگر شیر آمد تردید نکن دوستت دارم اگر خط آمد مطمئن باش دوستت دارم...صبرکن سکه بیندازم اگر دوستت نداشتم .. آنوقت برو...قول داده ام
گــاهـــے،هــراز گـــاهـــے
فانـوس یـادت را بـے چـراغ و چـلـچـله
روشـن کـنـم
خیالت راحت، مـــن ھمان مــنـم
هـنوز هـم در ایـن شـبـهاے
بے خـواب و بـے خاطـرہ
میـان ایـن کـوچـه هـاے تـاریـک پـرسـہ مـیـزنـم
امـا بـه هـیـچ
سـتاره ی دیـگری سـلام نـخـواهـم کـرد
خیالت راحت...یادت هست؟
گفتی این جاده ب کجا میرودومن سکوت کردم؟
دیدی؟
جاده جایی نرفت این توبودی ک رفتی.......... دردی داریم و سینه بریانی/عشقی داریم و دیده گریانی
عشقی و چه عشق،عشق عالم سوزی/دردری و چه درد،دردر بی درمانی
(ابوسعید ابوالخیر)

نویسنده : امیررضاآزادگان

دسته: ,,
ساعت ارسال:20:48
دیدگاه ها:

 

 

 

نویسنده : امیررضاآزادگان

دسته: ,,
ساعت ارسال:20:42
دیدگاه ها:

 

 

 

 

 

نویسنده : امیررضاآزادگان

دسته: ,,
ساعت ارسال:20:35
دیدگاه ها:

 

 

 

 

 

 

 

نویسنده : امیررضاآزادگان
داستان عاشقانه دختر سی دی فروش

دسته: ,,
ساعت ارسال:22:11
دیدگاه ها:

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد.
اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت.
هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون…
بعد از یک ماه پسرک مرد…
وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادرپسرک گفت که او مرده
و اون رو به اتاق پسر برد…
دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده…
دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد…
میدونی چرا گریه میکرد؟
چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!

نویسنده : امیررضاآزادگان
شب و موتوری کیف قاپ

دسته: ,,
ساعت ارسال:21:42
دیدگاه ها:

یه شب که تا دیر وقت بیرون بودم وقتی داشتم به خونه برمی گشتم همه جا تاریک بود و توی کوچه کسی نبود پشت سر من یه موتوری که لباس سیاه تنش بود با کلاه کاسکت پیچید تو کوچه, یهو خوف برم داشت کیفم رو سفت چسبیدم و سرعتم رو زیاد کردم, وقتی به من نزدیک شد دیگه داشتم میدویدم با وحشت وارد ساختمون شدم دیدم اونم پیاده شده و داره دنبالم میاد قلبم تند تند میزد پله های ساختمون رو دوتا یکی بالا میرفتم وقتی به من رسید قلبم ایستاد و یه جیغ خفیف کشیدم, اون از من چندتا پله بالاتر رفت که باصدای من به طرفم برگشت اونجا بود که فهمیدم این یارو همسایه واحد بالاییمونه برگشت گفت خانوم اتفاقی افتاده؟
با خجالت گفتم نخیر.
گفت تشریف میبرین بالا؟
یهو متوجه شدم که اینقد ترسیده بودم نفهمیدم کی واحد خودمون رو رد کردم و داشتم میرفتم بالا.
از شرم سرم رو پایین انداختم با سرافکندگی رفتم پایین.
حالا هروقت منو میبینه یه لبخند معنا دار بهم میزه که دوس دارم خفش کنم !

نویسنده : امیررضاآزادگان
پوشک بچه های امروزی ! ( آخر خنده )

دسته: ,,
ساعت ارسال:21:41
دیدگاه ها:

یادش بخیر ما که بچه بودیم ، یه دستمال کهنه ای ، لنگ ماشینی چیزی پیدا میکردن میذاشتن لای پامون بقچه میکردن تا یه هفته بعد بازش کنن الان پوشک زدن واسه بچه با خروجی هوا از هردو طرف ، 8 لایه محافظ ، ویتامینه ، همراه با عصاره مالت ، 12 ایربگ ،گیربکس اتوماتیک ,لامپ های زنون , کروز کنترل ، سنسور عقب ، تهویه مطبوع ، سیستم سرمایشی و گرمایشی هوشمند ، با ال سی دی و خلاصه فول آپشن دیگه ! از ال سی دی هم توشو نشون میده دیگه لازم نیست را به را بازش کنن ...

نویسنده : امیررضاآزادگان
این بچه های جدید چی میفهمن از زندگی؟ (آخر خنده)

دسته: ,,
ساعت ارسال:21:40
دیدگاه ها:

وقتی یه دست گل کوچیک تو خیابون نزدن!

تا حالا با توپ دولایه که لایش گشاد باشه بازی کردن ببینن از راگبی سخت تره ؟

تا حالا از این توپ دولایه سفتا خورده تو رونشون حس کنن قطع شده پاشون ؟

تا حالا توپشون رو شوتیدن زیر ماشین گیر کنه بگه فیسسسس بعد همه بچه ها فحششون بدن ؟

تا حالا توپشون افتاده تو جوب آب ببره دو پا برن تو جوب بیارنش ؟

تا حالا توپشون افتاده خونه همسایه تک بیارن کی بره زنگ بزنه ؟

تا حالا توپ دو لایه پیدا کردن از خوشحالی تا خونه روپایی بزنن ؟

تا حالا شده تو راه بقالی واسه خرید توپ پلاستیکی قرمز و سفید پول رو گم کنن اونوقت همونجا بشینن گریه کنن ؟

میدونن لیگ محله از بوندس لیگا مهمتره ؟

میدونن یعنی چی ساعتها پشت تیردروازه بزرگترا وایسادن تا بازیشون بدن یعنی چی ؟

میدونی دعوت بچه های محله بغلی واسه یه سه گله کم از یک لشگر کشی ناموسی نداشت ؟

دریبل تو گل می دونن چیه ؟ سانتر از جناحین تو یه کوچه ۶ متری دیدن ؟

اصلاً میدونن آقای اسماعیل آبادی چطوری توپ جر میداد ؟

شوت یه ضرب میدونن چیه ؟ دور نزدیک می فهمن کنایه از کدام ضربه بوده ؟

یه تیکه تو گل می دونن کی جایگزین پنالتی میشه ؟

یه پا ثابت موقع پنالتی میدونن اشارت به کدام پا داره ؟

تا حالا ژست دو پا ثابت موقع پنالتی گرفتن ؟

تا حالا موقع حمله به سمت دروازه با صدای بلند آهنگ فوتبالیستها خوندن ؟

میدونن داشتن تور دروازه برای گل کوچیک یه آپشن حساب میشد و مخصوص مایه دارا بود ؟

اوووه بخوام بنویسم یه کتاب میشه اندر احوالات گل کوچیک … آخه چی میفهمن اینا ؟!
 

نویسنده : امیررضاآزادگان
طنز خاستگاری و ازدواج من

دسته: ,,
ساعت ارسال:21:39
دیدگاه ها:

چند سال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدندکه :(( ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر)).
رفتم خواستگاری، دختر پرسید: مدرک تحصیلی ات چیست؟ گفتم: دیپلم تمام! گفت: بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشو برو دانشگاه.
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم برگشم، رفتم خواستگاری. پدر دختر پرسید: خدمت رفته ای؟ گفتم : نه هنوز. گفت: مرد نشد نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی. رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم برگشتم. رفتم خواستگاری. مادر دختر پرسید: شغلت چیست؟ گفتم فعلا کار گیر نیاوردم. گفت: بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار.
رفتم کار پیدا کنم گفتند: سابقه کار می خواهیم. رفتم سابقه کار جور کنم. گفتند: باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم. دوباره رفتم کار کنم، گفتند باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم. برگشتم رفتم خواستگاری گفتم : رفتم کار کنم گفتند سابقه کار ، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی. گفتند: برو جایی که سابقه کار نخواهد. رفتم جایی که نخواستند. گفتند باید متاهل باشی!. برگشتم رفتم خواستگاری گفتم : رفتم جایی که سابقه کار نخواستند ولی گفتند باید متاهل باشی. گفتند باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی. رفتم گفتم: باید کار داشته باشم تا متاهل شوم. گفتند: باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم.
برگشتم رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!!!

نویسنده : امیررضاآزادگان
اعتراف صمیمانه سوتی ها!!! / قسمت اول

دسته: ,,
ساعت ارسال:21:38
دیدگاه ها:

اعتراف می کنم که... همه ما سوتی می دهیم. ردخور ندارد سوتی های بدی هم می دهیم اما صدایش را درنمی آوریم. با اینحال بعضی وقت ها توی جمع های خودمانی تعدادی از همین سوتی ها را تعریف می کنیم. پس چرا وقتی کسی اسم ما را نمی داند، سوتی مان را تعریف نکنیم تا بقیه هم لبخندی بزنند؟! اینجا دقیقا برای همین کار است. البته منظور از سوتی می توانند گاف، یا هر کار، باور و فکر خنده داری باشدکه وقتی یادش می افتیم خنده مان می گیرد شما هم اعتراف های خودتان را بفرستید. ما هم  البته اعتراف می کنیم که بیشتر مطالب این بخش را از شبکه های اجتماعی و وبلاگی با همین موضوع کپی زده ایم، البته آنها اسمش را گذاشته اند؛ «اعتراف های احمقانه شما» ولی به نظر ما این اعتراف ها بیشتر صمیمانه هستند تا احمقانه!

 

*اعتراف می کنم به این سن که رسیدم هنوز وقتی می خوام از در خونه برم بیرون اگه جورابم سوراخ باشه عوضش می کنم با این فکر که اگر تصادف کردم و آمبولانس اومد و منو گذاشتن رو برانکارد و مردم دورم جمع شدن سوراخ جورابم ضایع نباشه...

*اعتراف می کنم امشب بعد از 1 سال به این معما پی بردم که آقاجونم مسواکش رو کجا قایم می کنه که من نمی بینم. بارها دیدم که داره مسواک می زنه اما به محض اینکه بعدش می رم مسواک بزنم مسواکش غیب می شه. خب زیاد پیچیده نیست از مسواک من استفاده می کرده!

*اعتراف می کنم  که هفته قبل یکی از فامیل هامون اومده بود ایران و اصلا فارسی بلد نبود. من رو برد که از سوپرمارکت سر کوچه سیگار بگیریم. منم گفتم آقا یه بسته سیگار کنت با یک دونه اسپری مو بدید. بنده خدا پرسید این چیه؟ منم خیلی خونسرد گفتم این جایزه سیگاره!

*اعتراف می کنم اولین باری که ویندوزم پرید من کل سیستم از مانیتور گرفته تا موس رو بردم شرکت تا برام ویندوز عوض کنند. بی معرفت ها بهم نگفتند که فقط باید کیس رو بیارم. این کار یه دو سه بار دیگه هم تکرار شد!

*اعتراف می کنم تو اسباب کشی همسایه مون من نشسته بودم پشت وانت یه طرفم گلدونشون بود یه طرف هم تلویزیون ماشین که رفت تو چاله من گلدونه رو محکم گرفتم و تلویزیونه پخش شد کف آسفالت!

*اعتراف می کنم  تا سن 13-12 سالگی با روسری می نشستم جلو تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت می کشیدم. زیاد می خندید، فکر می کردم بهم نظر داره.

*اعتراف می کنم بچه که بودم خیلی وراج بودم. برای همین تا از مدرسه می اومدم همه خودشون رو به خواب می زدن.

*اعتراف می کنم رفته بودم واسه امتحان رانندگی، خیلی هم استرس داشتم. نوبت من که شد افسر بهم گفت دنده عقب برو. من هم که کلی هول شده بودم به جایاینکه دستم رو بذارم پشت صندلی و برگردم عقب رو نگاه کنم دستم رو انداختن پشت گردن افسر و محکم داشتم می کشیدمش طرف خودم!

*اعتراف می کنم اولین باری که رفتم کارواش من هم همراه کارگرها داشتم ماشین رو می شستم که مسئول کارواش اومد خجالت زده جمعم کرد! خوب چی کار کنم فکر کردم زشته اونا ماشین من رو بشورن و من وایستم نگاه کنم.

*اعتراف می کنم  بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده. وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمی شه کلی کیف می کردم. حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد.

*اعتراف می کنم  2 ماه به همه گفتم خطم سوخته. خواهرم نگاه کرد دید سیم کارت رو برعکس انداختم تو گوشی.

*اعتراف می کنم مامان بزرگ خدا بیامرزم توی 95 سالگی فوت کرد. صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه می کردن. جمعیت هم زیاد بود. من و داداشم تو بغل هم داشتیم گریه می کردیم. اشک فراون بود و خلاصه جو گریه بود. یکهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید: مامان بزرگ زود رفتی! این رو که گفت کل خونه رفت رو هوا... حالا خندمون قطع نمی شد.

نویسنده : امیررضاآزادگان
ماجرای آزمایش واکسن و ذکاوت ایرانی ها

دسته: ,,
ساعت ارسال:21:37
دیدگاه ها:

سازمان بهداشت جهانی برای آزمایش یک واکسن خطرناک وجدید
احتیاج یه داوطلب داشت. از میان مراجعین فقط سه نفر
واجد شرایط اعلام شدند:
یک آلمانی ،یک فرانسوی و یک ایرانی
قرار شد با تک تک آنان مصاحبه شود برای انتخاب نهایی
مصاحبه از آلمانی پرسید: برای این کار چقدر پول میخواهید؟
او گفت من صد هزار دلار، این را میدهم به زنم که اگر از این واکسن مردم
یا فلج شدم، زنم بی پول نماند.
مصاحبه گر او را مرخص کرد وهمین سوال را از فرانسوی نمود.
او گفت من دویست هزار دلار میگیرم، صدهزار تا برای زنم و صد هزار تا برای معشوقه ام.
وفتی او هم رفت، ایرانی گفت من سیصد هزار دلار می خواهم.
صد هزار برای خودم
صد هزار تا هم حق حساب شما
صد هزار تاش هم میدیم به آلمانی که واکسن را بهش بزنیم !!!؟

 

نویسنده : امیررضاآزادگان
لاف زدن تهرانی، اصفهانی، شیرازی و آبادانی !

دسته: ,,
ساعت ارسال:21:37
دیدگاه ها:
یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند 
.
.
.
.
.
.
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
نمیفروشم....!!!


توضیح 4جوک : ما هیچگونه قصد توهین به قومیت ها نداریم و صرفاً این مطلب به دلیل محتوای طنز جالب استفاده شده.
دَم هر چی آبادنیه هم گرم  :دی

 

نویسنده : امیررضاآزادگان
ماجرای دوست دختر در ایران (آخر خنده)

دسته: ,,
ساعت ارسال:21:36
دیدگاه ها:

دیشب رفتم استخر, بعداز شنا اومدم لباسامو بپوشم دیدم رو موبایلم 4 تا میس کاله 6 تا اس ام اس از دوس دخترم:
اس ام اس 1: عزیزم چرا زنگ میزنم جواب نمیدی؟

اس ام اس 2: انگار سرت شلوغه جواب اس ام اس هم نمیدی.
اس ام اس 3: همین الان زنگ میزنی وگرنه من می دونم وتو…

اس ام اس4: کثافت آشغال معلوم هست کدوم گوری هستی؟
اس ام اس 5: تقصیر منه که آدم حسابت کردم کچل ایکبیری با اون مامان چاقت.گمشو برو پیش همون دختر عموی …
اس ام اس6: راستی اینم میگم که بسوزی منو دوستت حمید دو ماهه رابطه داریم.بای!!

نویسنده : امیررضاآزادگان
داستان سوء استفاده ی جنسی زن 32 ساله ی چینی از یک پسر 14 ساله

دسته: ,,
ساعت ارسال:21:35
دیدگاه ها:

خیلی داستان غم انگیزه :(  قبل از اینکه بخونید حتماً یک نفس عمیق بکشید 



















指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなはやなたきたなよいさは早見たかあやバカにかわ鼻高なわ谷中あだ名はさなたかなあかさやなやまなたあかさなや帆な肉違耶なだや羅やわマヤなた名棚や探したい以下対する目指し回友人目指し差が愛するなたさるかなだ羅山な滝さやかあなやマヌらは坂花やまあ傘話間に魚玉らはがやわまぁら花やなたまやかあさらやわはさたなは

واقعا خجالت نکشید زنیکه ی احمق؟؟؟؟!!!
من که اعصابم به هم ریخت !!!!!

 
ضمنا از بانوانی که مطلبو خوندن بخاطر استفاده از کلماته زشتی مثل  

 به شدت معذرت میخوام目指یاたま...

نویسنده : امیررضاآزادگان
غمگین

دسته: ,,
ساعت ارسال:21:16
دیدگاه ها:

هنـوز منـتـظـرم وسـطِ یـک شـبِ بــــــارانــی
کـه از شـدت تـب عـرق کـرده ام...
بـیـدارم کنـی و بــگی :
"چـیـزی نـیـسـت خـــــواب مـی دیـدی"خـبرِ مــــرگِ مـن بـیـاد کـه تـو یـکـی راحـت شـی مـخـاطـب خـاص..
مخاطب خاصی که خاصِ من نموندی.. مخاطب خاصی که رفتی، بـه راحتی آب خوردن..
حالا... برگشتی که چی بشه؟ من چیکار میتونم برات بکنم؟ تو هــــشــــــت ماهه ازدواج کردی! اینو بفهم..
تو مالِ کسِ دیگه ای شدی.. پشیمونی تو چه سودی داره؟
الان من چه خاکی تو سرم بریزم که اذیتت می کنه؟ که دوسِش نداری؟ الان منِ لعنتی چیکار کنم که خیلی دیر فهمیدی برات هیشکی مثلِ من نمیشه؟
خــــــــــدایا.. خـُـــــــــــدیا چقد پَسِش بزنم؟ خیلی سخته ... خیلی .. اگه سر راهمم بیاد باید با یه سیلی بفرستمش سرِ زندگیش..
لامصب از پشیمونیت نگو که دارم میترکم..نمی تونم تو این شرایط ببینمت..
ای خُـــــــــــدا سـرم قـُـــر شـد ،بـَـس کـه کـوبـیـدم بـه در و دیــوار..
لایــــــــک=حـالا هـر دو حـلـقـه داریـم ، تـو تـو دسـتـت ، مـن تـو چـشـمـام..
کـُجـاسـت اونـی کـه مـیگـفـت آتـش نـشـانِ 4جـوک آدمِ مـحکـمـیـه؟؟؟
مـنـم آدمـم....دیـگـه کـــــَــــــــــم آوردم................................
ازم جدا شد و گفت: کار خداست..... فقط یک سوال: مگه خدای اون خدای منم نبود؟؟؟........... اگر خدا در دلهای شکسته جای دارد پس چرا بوسه بر دستان کسی که دلم را شکست نزنم؟؟؟؟؟ بزن لایکو به عشق کسی که هیچوقت تنهامون نمیزاره حتی اگه ما تنهاش بزاریم......

افت تحصیلی میدونی یعنی چی؟؟؟
یــعــنــی مــعــدلــت از 8119 بشه 16
یعنی تمام معلم هات شک بشن از این اختلاف معدل
یعنی همه معلم هات بگن پارسال دختر خیلی درس خون تری بودی نسبت به امسال
یعنی سعی کنن تو رو بفرستن مشاوره
یعنی رتبه اول ریاضی تو مدرسه اصلا حال نداشته باشه امسال توی آزمون مدرسه شرکت کنه
یعنی نمره فیزیک پارسال 20 نمره فیزیک امسال 16
یعنی معلم هات بگن کاش نمی اومدی رشته ریاضی فیزیک
به خاطر سخت بودن درس ها این طوری شدی
ولی تو نتونی بگی به خاطر یه شـــکـــســــت خیلی خیلی بزرگ توی زندگیت این طوری شدی

وقتی بهم خیانت کرد بهم گفت باید رودر رو حرف بزنیم
وقتی جلوم ایستاده بود از چشماش اشک میومد و تعریف میکرد که چه طوری منو به یه دختره هرزه که همه توی منطقه مون میشناختنش فروخت
فقط گریه میکرد فقط گریه
نمیدونستم اشکشو باور کنم یا خیانتشو
من هیچی نمیگفتم فقط انقدر لبمو گاز گرفتم که ازش خون اومد هنوزم جای زخم لبم هست
هیچ وقت چشمای بارونیش و جمله آخرش یادم نمیره هیچ وقت:
بهم گفت به خدا همه اون دوست دارما راست بود هیچ وقت بهت دروغ نگفتم هیچ وقت
به نظرتون راست گفت؟؟؟
کدومو باور کنم: خیانت یا دوست داشتنش

امروز تولدم بود نه زنگ زد نه اومد حتی وقتی بهش زنگ زدم هم نیومد..........
یعنی واقعا دوسم داشت؟؟؟؟!!!! " ویـــژه مــســیـحــا "
دلــــم لـــک زده.......
واســـــه خـــنـــدیـــدنـــت
واســـــه راه رفـــتــــنــت
واســـــه عــصــبــانــی شـــدنـــاتــــ
واســــه دوچـــرخـــه ســـواریــــتـــ
واســــه دویــــدنـــت زیـــر بـــارونــــ
واســــه ابـــراز عـــلـاقـــه ات بـــه بــچـــه کــوچـــیــکــی کــه بــغــل مــیگــرفــتـی
واســـه دزدکـــی نـــگــاه کـــردنــت وقـــتی جـــلــو بــالــکــن خــونــتــون راه میـــرفــتــی و درس میــخـونـدی
واســـه دفــترچــه خــاطــراتـی کــه هــمــش اســم " تـــو " تــوش بــود و از تــرس آبـــروت پــارش کـــــــردم
واســـه شــبــایــی کـــه تــــــو مـــحــوطــــه بــا آهـــنــگ خــراطـــها راه مــیـــــرفــتــمــــو گــریــه مــیـکـردم
واســـه وقــــتــایــی کــه شــمــا نــذری داشـــتــیـن و مـــن لــحــظــه شــمــاری مــیــکــردم تـــا " تـــو " واســ
مـــا هـــم نـــذری بـــیــاری...
واســـه وقـــتــایـی کــــه ســـرویــســت دیـــر مـــیــومــد و مـــن پـــا تــو خــونـــه نــمـــیــذاشــتــم و زیـــر
آفتــاب تـــا ســـاعـــت 3 وامـــیــستــادم تـــا " تـــو " بـــرگــردی.....
واســـه هـــمــشــون دلـــتــنــگـــم کـــاش زودتــــر بـــش مـــیــگــفــتــم.....

خــاطــرات گــریــه داره تـــــاوانـــــ یـــــکـــــ عـــــشق:
واسه اولین باری که مامانم فهمید بهم گفت یک هفته بهت وقت میدم تا باهاش تموم کنی
وقتی بهش گفتم توی یک هفته تنها کاری که میکرد گریه و گریه و گریه هر ساعت بهم زنگ میزد و گریه میکرد منم پا به پاش گریه میکردم توی این یه هفته هر وقت دیدمش از دفه قبل لاغر تر میشد و منم زجر میکشیدم
ولی من جلوی مامانمم به خاطرش ایستادم الکی گفتم تمومش کردم و بازم باهاش موندم
ولی الان میترسم تو چشم مادرم نگاه کنم
بعضی وقتا میگم به خاطره کی جلوی عزیز ترین کسم ایستادم به خاطره کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدا 3 سال عشق چرا آخرش این طوری شد؟؟؟

بـﮧ خـבا بـگو : خط ونشـاטּ دوزخش را بـرایـم نڪـشـב...

جهـنم تر از نبـوבنت جـایی را سـراغ نـבارم ...

وقـتـے تـَماґ احساس בل تنگیت را با یک "بـﮧ مـَטּ چـﮧ" پاسخ مـے گیرے!!!

بـﮧ" کَسـے چـﮧ " کـﮧ چقـבر تنهایـے؟!!

تاریکے اتاقم شکستـﮧ مے شوב با نورے ضعیف …

لرزشے روی میز کنار تختم میفتـב …

از این صدا متنفر بوבم اما …

چشم هایم را میمالم …

new message…

تا لوב شوב آرزو مے کنم … کاش تو باشے …

سکوت مے کنم ، آرزوے بے جایے بوב!!

به سلامتی دختری که ازگوشی دوستش به عشقش زنگ میزنه،فرداش همون دوستش میشه عشقه دوست پسرش!
خــاطــرات گــریــه داره تـــــاوانـــــ یـــــکـــــ عـــــشق:
توی پارک باهم قرار بذاریم
وقتی یک ساعت باهم بودیم و باهم خندیدیم و میخوایم جدا شیم دلمون نیاد از هم دیگه جدا شیم. دستم رو محکم گرفته باشه بهش بگو خدافظ عزیزم و هنوز دو قدم بر نداشتم ببینم از پشت بغلم کرد آروم در گوشم گفت: دوست دارم منم بر گرشتم و بغلش کردم
خدااااااااااااااااااااا یعنی همه عشق ها آخرش این طوری میشه

ﺗﻨﻬــــــــــــ ــــــﺎﻳﻲ ﻳﻌﻨﻲ : ﺩﻝ ﻫﻴﭽﮑﺲ ﺳﺎﻳﺰ ﺩﻟﺖ
ﻧﻴﺴﺖ !!...

تنها براي دل تنهام.......
هر روز صبح كه چشمام باز ميكنم دوست دارم تو چشمات نگاه كنم و قشنگ ترين دوستت دارم رو بهت بگم
آخه تو تنها كسي هستي كه از موفقيتهاي من خوشحال و با ناراحتي من غمگين ميشي و اين يعني همدلي
اي بهترين همدل:مادر

یه شب حالم خیلی گرفته بود تو خلوت خودم با خدا حرف میزدم

و گریه می کردم اتفاقا اون شب باد و بارون بود یه حسی بهم میگفت

برو تو حیاط..وقتی رفتم خیلی آروم شدم به خودم گفتم از کجا

معلوم شایدخدا خواسته منو نوازشم کنه که اومدم بیرون..

منم این جمله به ذهنم رسید که:

"خودت را به باد بسپار

بگذار خداوند زیباتر نوازشت کند . . " کاش مـــــى دانســـــتى چیست???
آن چه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست

تورو خدا وقتی مطلبی در مورد مادر میفرستید به فکر بی مادر ها هم باشیدکه با خوندنش به چه حالی می افتن ما رو یاد حسرتامون نندازین

دلتنگی یعنی......
دلتنگی یعنی من باشم و پیراهن جامانده ات
دلتنگی یعنی اسمش تومسنجرت باشه هرشب تا ساعت 2چراغش روشن باشه
توهم چراغت روشن باشه هرلحظه یه عکس ازخودش بذاره خدایایعنی بایکی دیگه هست
اما تو حتی تو ادلیستت جزاون یه دوستم نباشه
دلتنگی یعنی من که بعدرفتنش حتی نتونستم یه آه بکش
خوش بحال شماها بچه ها که لااقل باگریه ارومین

تنها براي دل تنهام.........
وقتي باهاش خداحافظي كردم از ته دلم ناراحت شدم و درد كشيدم اما اون خيلي زود قبول كرد
انگار هر روز لحظه شماري ميكرد همين رو ازم بشنوه...........

خدایا گلایم از اون نیست که......کل دنیاشاهده اون هیچی نداشت
من گلایم ازتوهستش که باوردارم ازمادرمهربانتری
اما من هرجاگریه کردموپاموکوبیدم روزمین یه چیزی خواستم
مامانم بی بهونه برام خریده
اما......................
خدایا من صدبارمقابل تو بخاطرش جون دادم اخرش دستی کشیدی روسراین دخترک بیچاره وگفتی:::قولش رابه ذیگری داده ام
خداااااااااااااااااااااااا

ســــــــــــــــــــلام...
من واسه این نمینویسم ک بزنی لایکو... نه
مینویسم چون فکر اینجا همون جاییه که من دیده میشم...
مینویسم چون فکر میکنم اینجا کسایی هستن که شاید و یا حتمأ منو میفهمن...
مینویسم چون حس میکنم اینجا صدام شنیده میشه... احساسم دیده میشه...
اینجا میشنون که من دارم داد میزنم بــــــــــــابا منم آدمم٬ منم میشکنم٬ منم احساس دارم...
آهــــــــــــای مردم منم دل دارم... چرا تا میفهمین جنس دلم از شیشه ست با سنگ میاین سراغم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابا منـــــــــــــــم غرور دارم!!!!!!!!!!!! غـــــــــرور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه دیگه ندارم... دیگه غــــــــــرور ندارم
شکستمش... شکستنش
میدونی چطوری میفهمی که دیگه غرور نداری؟؟؟؟
وقتی میشی عین من... من شنیدم که چطوری شکست... دیدم چطوری له شد...
آره مــــــــــــــن صدای شکستن غرورمو شنیدم...
وقتی صدام... همه ی وجودم داشت میلـــــــــــــــرزید بهش گفتم دیگه نیستم دارم میرم٬ این بودن من و نبودن تو عذابـــــــــــــم میده...
چیزی نگفت گفت هر جور راحتی...
پرسیدم: اینکه دارم میرم٬ اینکه دیگه نیستم واست مهم نیست؟؟؟؟
گفت: اگه راستشو بخوای نــــــــــه...
داشتم خفه میشدم
هق هق گریه هامو میشنیدو میگفت خودتو عذاب نده فراموشم میکنی... عادت میکنی...
دیدی گفتم غرور ندارم!!!!!!!!!
دیدی من چقدر تنفر انگیزم!!!!!!!!!
از خودم از اینی که هستم بـــــــــــــدم میاد میدونی چرا؟؟؟
نتونسم نباشم
نتونسم نبودشو تحمل کنم
هنوز باهاشــــــــــــم
واسش هر کاری بتونم میــــــــــــــکنم
میدونم واسش هــــــــــــــیچ ارزشی ندارم
باهاشم بــــــــــــــــدون اینکه وجودشو حــــــــــــــــــس کنم...

بیش از اینها میتوان خاموش ماند
میتوان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان، ثابت
خیره شد در دود یک سیگار
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بیرنگ، بر قالی
در خطی موهوم، بر دیوار
میتوان با پنجه های خشک
پرده را یکسو کشید و دید
در میان کوچه باران تند میبارد
...

ویژه تمامی دوستان دل شکسته 4 جوکیم و به خصوص دوست عزیزم D$D$D
خدا گوید :
تو ای زیبا تر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
بدان آغوش من باز است ، شروع کن
یک قدم با تو ، تمام گامهای مانده اش با من ........

ببخشید جدیدا خیلی پست غمگین میذارم حالا زورمو میزنم پست خنده دار هم بذارم ولی چنگی به دل نمیزنن!زوری که نمیشه! میشه؟
زمستونه دیگه،هوا سره بارون هم میاد.آدم یاد بعضی چیزا میفته یا بعضی آدما.خدا رو شکر اهواز برف نمیاد وگرنه نمیدونستم با چیزایی که اون یادم میاره چی کار کنم!!!
بهار که بشه خوب میشم البته بعد تعطیلات عید چون اونا هم واسه خودشون مصیبتین!!!

نمیدانم چرا هرگز جسد آنهایی که میگفتند بی تو میمیرم پیدا نشد لعنت به تمامی قانون های دنیا
چون هیچ قانونی تو دنیا نیست که بگه :
شکستن دل آدم ها پیگرد قانونی دارد ..............

منو دیگه نمیخوای
اینو همه میدونن
اینقد نیار بهونه
بس کن مگه من دیونم
بچه که نیستم دیگه
چشات به من دروغ نمیگه
هرچی که بود تمام شد
میدونم رفتی بایکی دیگه

خاطره ها آدمو رواني مي كنن...
چقد دنبال يه آنگ خاص بودم كه بذارم برا شمارت كه فقط وقتي زنگ زدي بدونم خودتي و...
چقد پيش اومد بين نمازم زنگ زديو مي پريدم رو گوشي ميگفتي داشتي چيكار ميكردي گفتم نماز ميخوندم!چقد غر ميزدي كه چرا نمازتو شكوندي!ميخنديدم ميگفت:خدا عاشقارو درك ميكنه...منو مي بخشه...
چقد وقتي كنار هم راه ميرفتم پاهام درد ميگرفتو خسته ميشدم و بهم ميگفتي ديگه بسه بريم!اما من باز دستتو محكم مي گرفتمو ميگفتم نه!ميخوام باهات باشم....
چقدبين غذا خوردنم زنگيديو رد نكردمو بهم غر زدي كه بايد جواب نميداديو غذاتو مي خوردي.من با دهن پر غذا گوشيو ور ميداشتم.نميخواستم منتظر بموني 2 تا بوق بيشتر بخوره...
چقد گفتي حلقه دستت نكن...ضايع ميشي.گفتم مي خوام همه بدونن متاهلم...
چقد گفتي گوشيتو سايلنت كن!يا تو اتاق خودت بذار كه من زنگ ميزنم جلو خونوادت ضايع نشي....بازم مثه چقداي ديگه نه اوردم...
چقد پيش اومد كه وقتي ساعتها باهات حرف ميزدم ميگفتي ديگه خسته شدي بگير بخواب .قبول نمي كردم.انقد ميمونديم كه صدايي ازم نميشنيديو ميفهميدي خواب رفتمو قطع ميكردي...منم صداي جيغ بوق تلفنو ميشنيدمو مي فهميدم كه رفتي...
اين چقدا يادته!!!!من همشو يادمه....توووو يادمه كه دارم داغون ميشم....

دســــــــــتانت
در دستان دىگرىست دستانى که آرزوى داشتنش را داشتم
مــــن که بخــــــیل نیستم
مبارکــــــــــش باشد

وقتی در رابطه دوستی بعضی ها به شارز ایرانسل فک میکنن......و بعضیا به مسایل جنسی....درک میکنی تنهایی هم زیاد بد نیست...!!!!!.. تنــــــــهایی....


از آن نیست که آدم...


کسانی را در اطراف خود نداشته باشد ...


از این است که ...


نتــــــواند چیزهایی را منتقل کند که ... مهم می پندارد ...


از این است که آدم صاحب عقایدی باشد...


که برای دیگران پذیرفتنی نیست....



اگر انسانی بیش ازدیگران بداند...


تنـــــــــها می شود!...

به یاد مگس که یادمون داد زیاد که دور کسی بگردی اخرش میزنه توسرت.! بهش گفتم یکی و دو روزه فراموشت میکنم،بهم خندید ...
شاید میدونست دارم خودمو گول میزنم.. الان سه ماه که تمنای بودنشو میکنم- ولی مثل اینکه هم گوشاش نمیشنوه و هم چشماش نمیبینه منو...

تویی که میگفتی یاد کردن رو دوست دارم چرا دیگه یادم نمیکنی؟؟
خسته شدم از بی تو بودن : (((

ایرادی نداره این شبها که من آه میکشم تو با صداش خودتو سرگرم کن-
اینو بدون شاید بتونی دیوونش کنی ولی دیگه از من گذشت.. رفتم که رفتم به عشق دیروزم میگم:"با من داری لجبازی میکنی یا با خودت؟"
میگه حالا دیگه چه فرقی میکنه وقتی یکی دیگه جاتو گرفته .
چشمانم به من آموخت که ,, چگونه گریه کنم ...اما :
گریه به من نیاموخت که ,, چگونه زندگی کنم...
تو نیز به من آموختی که ,, چگونه دوستت بدارم...اما :
به من نیاموختی که ,, چگونه فراموشت کنم...چگونه ....!!

سلام بچه ها. این پستو گذاشتم که از تمام بچه های 4جوک تشکر کنم. من 5ماهه تو بدترین شرایط زندگیمم. تنها جایی که آرومم میکنه 4جکه.نمیدونم چند نفر این پستو میخونن اما خواهش میکنم اگه خوندی از ته دلت برام یه دعا کن. نمیخوام زندگیمو از دست بدم.
ممنون

یکی از آرزوهام اینه ک تو ی جمعه فامیلی ک اونم هست وقتی از کنارش رد میشم از حال برم و اون بگیرتم و تو بغل کسی ک دوسش دارم بمیرم... خونت تو قلبم بود...
بیچاره قلبم...
اونقدر با عجله رفتی که خاطراته تو ، تو قلبم جا گذاشتی...
بیچاره قلبم...
بی خبره ، هنوز نتونستم بهش بگم تو خیلی وقته واسه همیشه رفتی...
بیچاره قلبم... منتظره برگردی... با تشكر علي شرفي

درباره وب


رسانه .::kingmusic20::. روزانه با جديدترين موزیک و موزیک ويديوهاي ايراني و خارجي بروزرساني مي شود.همواره نظرات خود را را پيرامون سايت با ما در ميان بگذاريد. باسایت ما بروزباشید.